از ساعاتی دیگر دومین جشنواره عکسلاگ به مدت چهارروزفعالیت
خود را آغاز خواهد کرد و بازهم چشم امید به محبت دوستان و عزیزان
هنردوست خواهیم داشت عزیزانی که مایل هستند پوستر جشنواره را
جهت اطلاع رسانی دروبلاگهایشان قرار دهند
باشد که دست دردست یکدیگر* عکسلاگ *به یاد ماندنی دیگری را رقم بزنیم
من...حواترازحوا
نیمه شب چشم که بازکردم تاریکی مطلق بود...
لحظه ای با خودم کلنجار رفتم تا یادم افتاد خانه خودمانیم و احتمالا برق رفته
صبح کورمال کورمال شمعی روشن کردم با خودم فکر کردم حتما تا دقایقی
دیگر مشکل مرتفع خواهد شد گواه هم چراغ روشن خانه مرمری کوچه پشتی
هوا که روشن شد همراه پسرک در ایستگاه ایستاده بودیم که ماموران برق
آمدند و سلانه سلانه به سه کوچه محروم از نعمت برق سرک کشیدند
با بیرون آمدن مرد نیسان سوار سر کوچه واقعیت بر ملا شد!
مرد عصبی دستهایش را تکان میداد ...
- بالای هر تیر دوتا دوتا رفته بودند هرچی داد زدم هیچ کس نیومد ببینه
چه خبره ... زنگ زدم به پ.لیس خبری نشد زنگ زدم اداره برق بازم
خبری نشد !
کابلهای برق که روی زمین ولو بودند برقی که قطع شده بود و کسی
اهمیتی به کار ناتمام من که باید تحویل می دادم نمی داد ...
راستی یک سوال ..
دشمنان ن.ظام مفسد فی الارض اند دزدان نظام چه هستند؟
زیاد سخت نگیرید من پاسخش را می دانم مجرمان فراری دوراز دسترس
و بگوییم از م.ملکتی که اگر شعا.ربدهی محا.رب با خدایی اما اگرمیلیار.دها
دزدی کنی خیالی نیست !!!
حواترین : برای ارسال عکسها زمان زیادی باقی نیست بشتابید !
من ... حواتر از حوا
از قدیم ندیم ها یعنی همان عنفوان کودکی ازدیدن هیچ هنرپیشه ای درخیابان
ذوق مرگ نمی شدم جایی که ما زندگی می کردیم چند نفری از هنرمندان
گرامی در همسایگی ما بودند اما هرگز سرودستی برای امضا و این قبیل
جنگولک بازی ها نشکستم
عقیده ام هم بر این اساس بود که چرا سرودست بشکنم برای فرد دیگری
کاری کنم برای من سرودست بشکنند
اگر بخواهم بی پرده صحبت کنم باید بگویم دل خوشی از طرفداری گاه بیگاه
و قمه کشی و عربده کشی برای شخص دیگری ندارم
دل خوشی هم از حمایت و گریبان چاک دادن وبلاگی ندارم
یک بار برای همیشه و مختصر مفید عرض کنم که علت اعتصاب وبلاگی من
نه حمایت از شخص خاص بود نه شیفتگی و از این مزخرفات
تنها دلیلم و دلیلم مثلی بود که از کودکی شنیده بودم سفره بسته یه عیب داره
سفره باز هزار تا...
لب به سخن نگشودم تا این میان خودم را رسوا نکنم امروز برای فلان فرد
گریبان چاک دهم و فردا علیه او قداره ببندم !
چه بازی می شود این بازی !!!
جایی خواندم دوراهب از رودی می گذشتند دختری میان رود افتاد و نزدیک
بود جانش را از دست بدهد یکی از راهبان دخترک را در آغوش میگیرد و از
رودخانه گذر می کند راهب دوم چیزی نمی گوید ساعتی میگذرد راهب دوم
طاقت نمی آورد عاقبت لب به سخن می گشاید که آی مگر نمیدانی لمس زنان
برای ما جایز نیست ؟ راهب اول تنها می گوید اما من اورا همان جا رها کردم
اما تو هنوز اورا همراه خودت می آوری !!!
این را هم گفتیم برای اتفاقات اخیر ...
علی ایهاالحال راه آغازین* عکسلاگ * بر عهده ما نهاده شد و مانیز با افتخار
انجامش می دهیم به زودی اطلاع رسانی ها انجام خواهد شدعکسها را زین پس
به ایمیلمان بفرستید باشد که دست به دست هم اتفاق شیرینی را رقم بزنیم
حواترین :
فقط بگم من اندازه ماهیچ خوش اخلاق نیستم !!!
من ... حواتر از حوا
هل من ناصر بنصرنی
خداحافظ وبلاگستان (وبلاگ جدید ایشون)را در وبلاگ ما هیچ ما نگاه بخوانید...
حواترین :
نوشتند ...
و ....
نامه یکی مثل من هم خواندنی است ...
من ... حواتر از حوا
راستش ...
حس و حال انتخاباتی ندارم
اما ...
یاعلی که بگیم تا آخرش هستیم !
آقا ما کلا از آقای ماهیچ مانگاه حمایت می کنیم همه جوره اینم پوستر و تمثال
مبارکشون :
آقای همسر ما هم به نئو رای می دهند گفتم بدانید این از خدا بی خبران
چه به روز تفاهم فکری ما زوج نمونه آوردند 
اینم از ما !
حواترین :
با تمام بی حوصلگی ناشی از حادثه روز جمعه از این حرکت حمایت می کنیم !
خب بهرحال دنیا برام به آخر نرسیده که !
من .. حواتر از حوا