دیالوگ های ماندگار!!!


نشسته بودیم کنار هم ...


من و پسرک ...


دیشب ... حوالی ساعت ده و نیم...


آقای همسر تازه از بیرون آمده بود


پسرک اصرار می کرد منچ بازی کنیم . یک چشمم به تلوزیون بود و یک چشمم


به بازی که مبادا تاس را طوری بریزم که برنده بشوم و داد و بیداد پسرک


نگذارد مختار نامه ببینم !


صحنه جنگ بود مردی از مخالفان زین اسبی برداشته بود و می گریخت


گمانم توطئه تفرقه بود میان سپاه مختار


ناگهان شنیدم آنچه را که نباید ...


- حالا من یک گ . ه . ی خوردم !!!!!!!


حیرتزده به سمت آقای همسر برگشتم و او به سمت من


و بعد هردو به سمت پسرک و اوهم حیرتزده گفت


مامان منم شنیدم


و سوال اینجاست آیا چنین دیالوگهای سخیفی در این مجموعه ارزشمند


که هراز گاهی نام ائمه در آن به میان می اید ، جایی دارد یانه؟


این توهینی به ارزشها محسوب نمی شود ؟


اصلا یک سوال ساده تر اگر فرزند خودتان اینگونه حرف زدن را از


محصول پربار خودتان یعنی سریالی با این عظمت بیاموزد شمامانع نخواهید


شد ؟


و سوال دیگراینجاست چرامدام درسریال عنوان می کنند عجم ، عجم ، عجم ؟


عجم یعنی چه؟


یعنی نافهم !


یعنی خود سردار ایرانی سپاه مختار هم باور کرده نافهم است که مدام


می گفت می خواهند بین عرب و عجم تفرقه بیاندازند ؟


این هم مثلا از سریال پربارمان ...


بهرحال !


یادمان باشد این بار بدون پسرک بنشینیم پای تلوزیون !




بعدا نوشت : و اما اینجا و اینجا هم از معضل دیگر صدا و سیمای ما نوشتند






حواترین : حالا برو به شلوار لی گیر بده بگو از آخر این ماه جمع می کنیم می بریمشون این طرز

حرف زدنتونه بلدی برو اینو درستش کن از یه طرف خون حسین و امام مظلوم و اینارو هی تو

فیلم تکرار کنید و از طرفی این دیالوگهای زشت رو بگنجونید !

اینا زلزله نمیاره ، نه ؟ دوتا تار مو زلزله میاره ، اره؟ الان به مقدسات توهین نشده اما با مانتوی

تنگ و چه می دونم از این دری وری ها به مقدسات توهین میشه !







من ... حواترازحوا




روز پدر را به پدرانی تبریک می گویم که در نقاشی کودکانشان همیشه


خورشید کاملند


و روز مرد را به مردانی که از مردانگی تنها نامش را ندارند !





حواترین :


خورشید تو نقاشی بچه ها یعنی پدر


به همسر خودمم بطور ویژه تبریک می گم چون در قبال چشم پوشی از بعضی معایب


کوچیک ، یه فرشته  به تمام معناست ...


یکی از دوستان قدیمی که حدود یکسال غیبت داشت برگشت ما الان مضاعف خوشحالیم







من ... حواترازحوا



اصالت و شعور تنها در مضامین دینی نیست بلکه ریشه عمیقی درتربیت و


شعورخانوادگی شخص دارد !


بسیار دیده ام آنانی را که نمازشان ترک نمی شود اما صدای خنده شان از


صدها کیلومتری !!! هم جلب توجه می کند !


بسیار دیده ام آنانی را که حجاب کامل دارند اما مسائل دینی را به میل خود


تفسیرمی کنند و بسیار خنده دارهم تفسیر می کنند !


بسیار دیده ام آنانی که در هیات مذهبی به سروکله خود می کوبند اما برای یک


هزار تومنی ناقابل به سروکله طرف مقابلشان !


بسیار دیده ام آنانی که گاهی دعاهای مذهبی می خوانند اما در فحاشی به قولی


روی دست ندارند !


و روز گذشته با یکی از دوستان و تعدادی از دوستان ایشان همسفر بودیم


بین تمام آنها تنها من متاهل بودم و باقی خانمها مجرد...


تنها چیزی که بینشان احساس نکردم حرکات ناپسند بود جلب توجه و یا


آرایش زننده ، هیچ کدام !


آن هم درشرایطی که در آزادی کامل بودند ...


خیلی دلپذیر است آنقدر به دخترت اعتماد داشته باشی که وقتی 12 شب


به خانه برمی گردد خیالت راحت باشد او تمام مدت روز یک خانم به تمام


معنا بوده خیلی زیباست دخترت را جوری بار بیاوری که همه جا سربلندت


کند زیباست اگر اصالت و شعور را درتمام حرکاتش نشان دهد حتی اگر


تو همراه و مراقبش نباشی...


نمی گویم مهم نیست دخترت روسری سر کند یا مثلا نماز بخواند


بلکه می گویم مهم این است که دخترت همیشه خانمی کند مثل تمام


دختران دیروز !







حواترین : سفر یک روزه به اطراف تهران جهت عکاسی همراه آقای همسر ، یکی از همکلاسیهام و

تعدادی از دوستان ایشون






من ... حواترازحوا




هفته دیگر خبریست ...


اینجا


اگر قصد داشتید بارونی بشید و ببارید به اون آدرس مراجعه کنید


و خیالتون هم راحت ... خیلی راحت...








گله و شکایتمان تاثیر کرد و تعطیلات یه طرفی رفتیم


به هوای غاارکتله خورر رفتیم سمت زنجان


عارضم خدمت دوستان عزیز که زنجان را شهری یافتیم بسیار پاکیزه با


مغازه هایی که در بدو ورود چشممان را گرفت و آرزو کردیم یک شبه


گنج قارونمان را در آن جا بگذاریم و مردمانی که علم غیب داشتند !!!


بلی مردمانی که علم غیب داشتند !


مثلا بدون اینکه تابلو ورود ممنوع نصب شده باشد باید خودت می فهمیدی


که ورود ممنوع است بعد هم پلیس که سر خیابان کمین کرده بود مارا


برای کمربندی که بسته بودیم جریمه کرد !!!


وقتی هم به جناب پلیس می گوییم تابلو ورود ممنوع نبود می گوید


سر خیابان نصب شده گفتیم خب ماکه از یک فرعی به اصلی آمدیم تابلویی


ندیدیم می گوید سر خیابان که بود ! خب مردک سرخیابان بود سر فرعی به


اصلی نبود که ... انتظار داشت کلمه مبارکمان را مثل گجت دراز می کردیم


و سر خیابان را مشاهده می کردیم که تابلو دارد یا نه !


حالا آن وسط هم یک جوجه نمی دانم چی با اسلحه ایستاده بود مثلا مارا


مسخره می کرد که : تو تهران شما خلاف می کنند جریمه نمی شوند؟


من هم فرمودم : نخیر تو تهران ما اول تابلو می زنند بعد جریمه می کنند


توقع علم غیب هم ندارند !


مردک به اسلحه اش می نازید !!!


حالا اینها به کنار ، ساعت 12 شب هم پلیس راهنمایی رانندگی فعالانه


به ملت گیر می داد!!!


هتلی هم در مدخل ورودی پارکینگ اختصاصی اش نوشته بود


پارک = جریمه راهنمایی رانندگی !!!


یعنی اگر مال این هتل هستید می توانید پارک کنید وگرنه می گوییم


پلیس بیاید جریمه تان کند !


بنابراین می توانیم نتیجه بگیریم پلیس شهر یعنی لولو خورخوره !!!


ماکه از آن شهر خلاص شدیم خدا به داد مردمانش برسد !






حواترین : ای دی اس ال مبارکمان قطع شده توانایی خدمت رسیدن نداریم در اسرع وقت می رسیم






من ... حواترازحوا