پنج شش ساله بودم تمام وحشتم موشک بود و تنهایی و آوار !!!


بزرگتر که شدم تمام وحشتم زلزله بود و تنهایی و آوار !!!


کمی بعد از آن وحشتم از قحطی بود و تنهایی !!!


حالا دیگر وحشتم از عمر طولانی است و تمام حسرتم تنهایی !!!







حواترین با فونت درشت : ترسناکه وقتی می ری تو مغازه هاومی بینی

یهو قیمتهابطورعجیبی بالا رفته... ترسناکه وقتی می ترسی فردا به نون

شب هم محتاج بشی ...ترسناک تره وقتی که مادر باشی....

حالا دلیل حسرت تنهایی ام روشن شد !







من ... حواترازحوا


نظرات 5 + ارسال نظر
یاس وحشی جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:33 ب.ظ http://yaasevahshi.ir

درود بسیار بانوی محترم...
وحشت هر روزه برای ماست... ما باید در وحشت و نا امنیِ همه جوره زندگی کنیم... تا شاید یک وقت فکرِ کاری به سرمان نزند...
افسوس و صد و افسوس...

آیدین شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ق.ظ http://fakhtehf60.persianblog.ir/

آره ترسناکه

امین شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:23 ب.ظ

من دلتنگ یک همدم همنفس در بغل تا ابدیت هستم نیست هرکسی در پی یک طمعی گرد من آمده است دوست بی طمع کجاست؟/////////

مـحـمـد سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ق.ظ http://rozegarsh.blogfa.com/

سلام
درک شدنیست مادر جان
اما الیس الله بکاف عبده
توکل کن دلت قرص میشه

دارم ... اما مادر بودن خیلی حرف داره !

مریم چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ http://hezartoyekhyal.blogfa.com

اره بابا شیر فهم شدیم ..منم میترسم ...عجب حس بدی است ترس ..............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد