عیدانه



خواستیم از قافله عقب نمانیم ...


سال نو مبارک ...


خانه مان تمیز است سبزی پلو ماهی مان جلز ولز می کند


هفت سین مان را چیده ایم


فقط یک عمو نوروز کم داریم که بیاید مثلا !!!




حواترین : رفتیم خودمان سرخوش سرخوش برای خودمان عیدی خریدیم

خواستیم روی پای خودمان بایستیم خب !







من ... حواترازحوا



می گفت من به همه تو عروسی گفتم تومریض بودی نیومدی


گفتم اما منکه زنگ زدم گفتم پسرک تب داره نمی تونم بیام


گفت بهرحال من به همه گفتم تو سردرد داری برای همین نیومدی !!!







حواترین:

قرار عکسلاگ سرجاشه عزیزان اعلام آمادگی کنن آدرس بدم خدمتشون







من ...حواتراز حوا




هوا هم مثل ماگیج شد !


برف آمد باران آمد زمستان شد بهار شد تابستان شد ...


عجب آشفته بازاری !






حواترین :

دیروز عصر عکسهایمان را ارائه کردیم برعکس همیشه به خیروخوبی گذشت

اما جالب قضیه یکی از عکس هایمان بود که ناغافل از روی دیوار محوشدوکسی هم آنرا

ندید !

شاهد باشید ما نخواستیم دچار توهم خودعکاس بینی بشویم ها !

عکسمان که محوشد از روی دیوار به هرکه سپردیم اظهار بی اطلاعی کرد .

خب حالا مابرویم توهم بزنیم که عکسمان مورد ربایش قرار گرفته تقصیر مانیست گفته باشیم!






من ... حواترازحوا



من آن عروسکم  که دختربچه ای با موهای دم موشی


و پیراهن چین دارش روزی  ناگهان مرا گوشه خیابان فراموش کرد


سالهاست نشسته ام به انتظار دخترک اما


گویی او هنوز مرا به یاد نیاورده !









حواترین :

خیلی خسته ام ... همین !

آره منم کم میارم ... عیبی داره؟








من...حواترازحوا



دست که خشکی بزند کلی کرم مالی اش می کنیم


مغز خشکی زده را چه باید کرد نمی دانم ...













من .... حواترازحوا