یه روز دعوت شدیم جایی ... منظور از جایی یه سازمان خیریه اس  

 

و جشنی که به مناسبت یکی از اعیاد مذهبی توسط این سازمان در یک 

 

مکان عمومی برپا شده بود...

 

فضا طوری بود که از بیرون میشد به راحتی فضای داخل رو دید  

 

نرده هایی داشت حدود یک متر و همین 

 

کنار نرده ها جوانک هایی بودند به ظاهر قلچماق که اینجااسمشون رو 

 

بادی گارد می ذاریم و وظیفه مراقبت از امنیت سالن رو داشتند از همون 

 

 اول جشن هی ما به یکی از اونا چپ چپ نگاه کردیم هی اون به ما چپ چپ 

 

 وقتی شربت پخش می کردند یه آقایی شربت برمیداشت می داد به بچه هایی 

 

 که بیرون سالن جشن روتماشا می کردند جوانک قلچماق هم هی میامد 

 

 ونمی ذاشت !!! 

 

تصور بفرمایید جشن خیریه اونم تو یه مکان عمومی و این رفتار !

 

خلاصه تا آخر مراسم این آقا که از مدعوین بود مدام شربت یا شیرینی 

 

برمی داشت و دوراز چشم جناب قلچماق به بچه ها می داد هر چه هم جوانک 

 

مانع می شد بازهم از غفلتش نهایت استفاده رو می برد 

 

می خوام بگم خیر بودن این نیست که وقتی پول بی شمار داری خودی نشون 

 

بدی و مثلا در راه خدا اما برای وجه خودت دست به جیب بشی 

 

می تونی مثل این آقا بدون ترس از اون جناب بادی گارد به بچه ها شربت  

 

تعارف کنی 

 

یه پست خوندم الان از بچه های بهزیستی ... این اومد تو ذهنم 

 

اگر کسی پایه کار خیر این چنینی هست ما هم هستیم که الان وقتشه   

 

کسی پیشنهادی داره بگه

 

 

 

 

 

 

 

 

 حواترین ها : 

۱ - به دلیل نابودی گوشی تلفن همراهم تا اطلاع ثانوی از پاسخگویی معذوریم 

۲ - بیاید یکی از قرار وبلاگی هامون تو این ماه یه کار خیر باشه

 

 

 

 

 

 

من ... حواتر از حوا 

نظرات 10 + ارسال نظر
کدوتنبل سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:37 ب.ظ http://www.aghayekadoo.blogfa.com

سلام مریم جان...
یعنی من اول آیا یا اینکه زرشک ک ک ک ک ؟
کدوتنبل.

بابا اووووووول

کدوتنبل سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:38 ب.ظ http://www.aghayekadoo.blogfa.com

فقط می تونم بگم تو اولین فرصت مثل قبل بریم کهریزک....
کدوتنبل.

برای افطاری دادن منظورم بود
اونم به امید خدا بعد از ماه رمضان

ناز سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ http://ketabkhooneman.blogfa.com

مریم چقدر دلمممممم برات تنگ شده بود
بادی گارد های خفنی بودن

مـــــاه تیســــا سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ب.ظ http://www.mah-tisa.blogfa.com

سلام عشقم ... من که پایم ولی خب نیستم !!!
ولی بعد ماه رمضون میام تهرون واسه دود خوری تهرون

منم دلم میخواد گوشیمو خاموش کنم و اصلا خودم دیگه هیچ جانباشم ... احتمالا این کارو کنم ... چون زده به سرم

اگر رفتین جای منو خالی کنین یا پر نمیدونم

دوست دارممممممممممم

رویای خیس : مریم سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ http://maryam-59-r.persianblog.ir

چه فکر خوبی ، خیلی دلم میخواست منم همراهیتون کنم اما مثله همیشه حیف ...

شهلا۷ سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ب.ظ

موافقم..
اما مریم جونم تورو خدا بیا یه کاری کنیم که به دور از استرس باشه.میشه؟

پیمان چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ق.ظ http://rozhaykhoshebato.blogfa.com/

سلام
اگر بخور بخوری هست ما که هستیم..

حوری چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ق.ظ http://afkarepichdarpich.persianblog.ir

از این موارد منم زیاد دیدم
جات خالی مریم جون امروز شیرخوارگاه آمنه بودم
پیش یه عامه نی نی خوشگلو مامانی

نازگل چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ق.ظ

خصوصی

عزیزم اینجا رو بخون .. من از رو این درست کردم
خیلی خوب توضیح داده ...

http://papyon.persianblog.ir/post/34/

اگه مشکلی داشتی بپرس ..

خانم ایکس چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ق.ظ http://daybyday1.persianblog.ir/

موفق باشید توی کار خیرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد