بهم میگه سر پیری و معرکه گیری ؟


بهش میگم مگه من چندسالمه خب !


میگه تا کارشناسی ارشدت رو بگیری چهل سالت میشه ...


من فقط بهش میگم ...


می خوام درس خوندن رو یاد بچه ام بدم...همین !







حواترین با فونت درشت : هر آرزویی برای بچه ات داری اول

خودت انجامش بده اگر راست میگی !







من ... حواترازحوا



قدیم ترها در میان اقوام کسی را داشتیم که اصولا خیلی گیر بود


گیر که می گویم بدجور ها یعنی خدا نکندقرار می شد ظرف چندروز


آینده خبری شود دیگر واوایلا دقیقه ای یکبار زنگ می زد و می پرسید


کی ؟ کی ؟


آنقدر که روانمان پریش می شد و موی سرمان را می کندیم و چهره خراش


می دادیم به زخم ناخن و ...


خلاصه ما کلی غرزدیم به اطرافیان که آی توروخدا هر خبری شد به این


شخص اعلام نکنیدتا لحظه آخروگرنه دقیقه ای یک بار مارا سوال پیچ


می کند و کی... کی ...می کند


این میان نمی دانم من زیادی حساس بودم یا غرهایم بی دلیل بوده که پسرک


دقیقا مثل آن شخص شده !!!







حواترین : آقا اصلاغر نزنیدها سرتون میاد بدجور ... از ما گفتن ...







من ... حواتر از حوا



مرد میانسال دست دختر جوان را چنان گرفته بود که گویی دخترک


همین حالاست که فرار کند یا نمی دانم روی برفهای نامرئی لیز بخورد


دوستم پتوی مسافرتی سبک رو روی پایش کشیدوگفت:


به نظرتون الان زن این مرد داره چیکار می کنه ؟ لابد داره می شوره


و می پزه و بچه داری می کنه اونوقت آقا اومده واسه خودش صفا


نگاه شیطنت آمیزی به آقای همسر و همسر دوستم انداختم


از همان نگاهها که اگر شما جای این مرد بودید دیگر کلا نبودید


دوستم ادامه داد :


خاک تو سر زنش کنن!


گفتم :


کسی چه می دونه شاید عاشقه !!!






حواترین : منظورم از خط آخر زن اون مرد بود






من ... حواتر از حوا