اگر کسی خواست همسفر سفر دورم باشد بعد از این خاطرات سفرم را می نویسم


خدا می داند تا کی ، اما همه را می نویسم !








من ... حواترازحوا







می ترسم !


از دوری راه و راه دوری که در انتظارم است !


می ترسم که طاقت دوری از پسرکم را نداشته باشم و پایم سست شود


حتی ازمهیای سفرشدن هم شرم دارم من کجا ومهمانی سرزمین عاشقانه ها کجا


از نپذیرفته شدن هم می ترسم !


امالحظه به لحظه که نزدیک می شوم شوقی لطیف تمام هراس هایم راآهسته محو


می کند .


کوله بارم را که جمع می کنم کمی نگرانی،کمی خواهش،کمی آرزو را هم در


میان وسایلم می گذارم و آهسته در چمدانم را می بندم .


تمام روزهایم خداخدا کرده ام که راهمان سد نشود... تا برسیم ...









 * روزهای قبل از سفر



نظرات 13 + ارسال نظر
یاس وحشی دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ق.ظ http://yaasevahshi.ir

درود بسیار بانو...
خوش برگشتید... زیارت قبول...
ایشالا که یاد ما هم بوده اید...
حیلی کار خوبی می کنید...
از جای خوبی هم شروع کرده اید...

بهار مامان امیر دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ق.ظ http://oribad.blogfa.com

سلام عزیزم..
رسیدن به خیر.. خوشحالم که به سلامتی رفتی و برگشتی.. امیدوارم نائب و زیاره ما هم بوده باشی...
از سفرت بنویس من همراهتم و تا آخر میخونم..امیدوارم باز هم چمدان سفر ببندی برای زیارت دوباره..

محبوبه دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:40 ب.ظ

زیارت قبلو مریم جون گلم
الهی خنده هات اومد جلوم جیگر
دعام کردی؟ بووووووووووووووووووس

برای همه ... خیلی ها ...

شهره دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 ب.ظ http://http://kocheyezendegi.blogfa.com/

خوش اومدی مریم جون....زیارتت قبول!

مـحـمـد سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:27 ق.ظ http://rozegarsh.blogfa.com/

سلام
عشق بازی هایتان با حضرت دلبر مبارک

همدم سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ب.ظ

بازم زیارت قبول ..
منتظر بقیه این سفرنامه ی عاشقانه هستیم

Naz سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:51 ب.ظ

وایییییییییی اومدی:دی
برای منه کنکوری دعا کردی؟!

فرناز سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:37 ب.ظ http://naghmeyeparvaz.blogsky.com

سلام عزیزم...
مادر بودن چقدر قشنگه ای خدا... خیلی احساس های قشنگی داشتی ...
مشتاقانه منتظرم ببینم پستهای بعد چی می نویسی حتی اگه ده سال طول بکشه من تا آخرش باهات هستم

ماه تیسا سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ب.ظ

سلام مریمم ... خیلی بیادت بودم ... امکان نداشت اخبار ها رو دنبال نکنم چون میدونستم اونجایی... خوشحالم سلامت برگشتی عزیزکم.... نمیدونم چرا با خوندن این چن تا خط اشکم همین جور واس خودش اومد ....
دوست دارم

مه رو چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:37 ق.ظ

زیارتت قبول حواجونم..رسیدنت هم به خیر گلم

خوشحالم به سلامت برگشتی ..انشالله سفرهای دوباره و چندباره به سلامتی و شادی در پیش روت باشه

فقط نمیدونم با این نحوه سفرنامه نویسیت عمر من قد میده تا اخر این سفرنامه رو بخونم یا نه

پیمان چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ق.ظ http://fakhteh90.blogfa.com/

سلام
زیارت قبول.ایشالله خوش گذشته باشه.
سفر اگر هم سخت بگذره باز شیرینه.

راسکلنیکف چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ق.ظ

خیلی آرامش بخش میتونه باشه این تجربه... چه قدر خوب توصیف کردین ... نقطه عطف خوبی داشت... تبدیل ترس به آرامش... فکر کنم خاصیت اونجا این باشه...

خانم هاویشام چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ق.ظ

خیلی زیبا بود شوق و هراست رو خیلی دلنشین توصیف کردی این حس کماکان باهمه هس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد