سفربه سرزمین عاشقانه ها - قسمت پنجم
ادامه مطلب ...
من ... حواترازحوا
* * *
مرا خواندی و کرشمه کردی !
ایستادم به تماشایت وتو خرامان خرامان دلبرانه دلبری کردی
حالا خوب می فهمم ...
خیلی خوب می فهمم چرا راهمان آنقدر آسان بود
خواستی و خواندی
و امشب
هنوز مثل شب اول مبهوت بارگاهت بودم که گفتند بیایید وداع کنیم!
چشمم سوخت و قلبم نیز ...
نیمه های شب بود ... فردا عید غدیر است ...
و ما ناچار به ترک توهستیم
دلم گرفت
بعد ازوداع آمدم داخل حرم ...
در دلم گفتم کاش معجزه ای را که همه حرفش را می زنند را می دیدم *
ضریح شلوغ بود
جلو نیامدم ...
وا حیرتا ...
به یکباره راه باز شد !
همه کنار رفتند !
راه باز شد و من به آسانی توانستم داخل ضریح را ببینم !!!
به نگاهی دیدم ... دیدمش !
معشوق اول...
توکه اینچنین معجزه می کنی وعذاب ، می شوداین بارمعجزه کنی و شفاعت؟
نیتم را که گفتم آرام آرام برگشتم ...
آن شب بین چندنفری که همراه بودیم فقط من دیدمش !
حالا که از شهر تو بروم دلم برایت تنگ خواهد شد
آخر من پاره های دلم را هرگوشه گوشه این شهر جا گذاشتم
کاش فرصتی ، تا بازگردم و پاره های دلم را بردارم ...
دوری تو از همین حالا گره بغض شد
* نقل شده روزی شخصی وارد حرم حضرت علی می شود و به حرم ایشان جسارت می کند
لحضاتی بعد دو انگشت از قبر خارج شده و فرد را به هلاکت می رساند پس از آن جای دو انگشت
طلا گرفته شده به با کمی دقت قابل رویت است !
نجف - 22آبان
درود بسیار بانو...
در مقابل زیبایی متن سکوت می کنم و به شعری بسنده:
باز اومدم آبرو داری کنی / برای دردم تو یه کاری کنی
بهت بگم از همه دل بریدمُ / تموم مردونگی هاتو دیدمُ
باز اومدم تا که بگم دار و ندارم / صبر و قرارم ،گره افتاده به کارم...
خوشا به احوالت
زیارتت قبول ...
زمزمه های عاشقانه ات رو خوندم ...3 تا از 5 تا ... اینقدر دلم هوایی شد که نتونستم برم عقب تر ...
وقتی طعمش رو میچشی دیگه نمیتونی دل بکنی ... هر کسی که چشیده میفهمه چی میگی ...
ایشالا بازم قسمتت بشه خیلی زود ...
پ.ن: خدا نگهدار دوست خوبم
سلام خواهری...
چی میتونم بگم در مقابل این همه احساس قشنگ؟
چه خوب که پر از حس و حال فوق العاده هستی
بسیار زیبا بود حوای عزیز.
منم حوایی دیگر از آن حواهایی که شاید جا مانده است ....
آن نقلی که گفته ظاهرا پای منتقل گفته....
شما درستشو بگو !
من که اون دوتاانگشتی رو که میگی ندیدم و این حکایت رو هم نشنیدم ...دفعه بعد باید بیشتر دقت کنمو حتما ببینمش
حرم و ضریحش به آدم آرامش میده
من همیشه طوری مینشستم که چشمم فقط به ضریح باشه