Remember the titans

          

 

   

               

 

 

  

 

 

تایتانها رابه یادبیاور۲۰۰۰ -آمریکا

 

فیلمی که زندگی منو دگرگون کرد ... 

 

دوسال پیش ...  تو یه سفر ... برای اولین و آخرین بار ...

 

یادش به خیر ! 

 

اگرتونستید این فیلم رو پیدا کنید حتما ببینیدش قول می دم تاثیرش خیلی 

 

 بیشتر از کتاب و فیلم رازه !!!  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 حواترین : 

۱ - یکی منو بگیره تا نزدم اینجا  رو روی سر صاحبش خراب کنم !!! 

سنگ پا بیا که رو سفید شدی !!!  

 

۲ - اینجا هم برای خنده بد نیست !!! 

محض اطلاع رنگ سبز اون شرکت ۴۰ ساله که این رنگیه !!!

 بارالها توهم رو از این ملت بدور بدار !!! 

 

 

  

 

 

 

 

من ... حواتر از حوا 

 

 

ادامه مطلب ...

 

ساعت سه و بیست دقیقه با همکلاسی ام (اینجا اسمشومی ذاریم 

 

 خانوم ه الف و کمابیش همسن من )تو پاساژ نبوت : 

 

ه - الف : وای تمام کارهام که کپی کردم روی فلش پاک شده 

 

حواترین : خب منکه بهت همیشه گفتم فلش مشکل داره یه فکری کن 

 

ه - الف : اعصابم خورد شدها !!! آقا میشه خودتون قبل از پرینت گرفتن  

 

index کنید تا کمتر فضا اشغال کنه ؟ 

 

پسرک پشت مونیتور که قسم می خورم ده سال از ما کوچکتره : 

 

چرا نمیشه !!! (با یه لبخندی که آدم چندشش میشه) 

 

حواترین رو به ه- الف : حالا تا حاضر میشه بیا کارهای منو ببین 

 

ه - الف : وا ؟ این چه کارهاییه مریم چرا اینا این شکلین؟ 

 

حواترین : عمدی بوده چون من هدفم این بوده(منظور از این ... توضیح  

 

چندتا عکسه که تو حوصله خوانندگان محترم نیست)ببین به نظر من فقط 

 

نمیشه با دوربین بیل زد وگرنه هر عکسی که میگیری نشات گرفته از ذوق 

 

و خلاقیت عکاسه  

 

اون یکی پسرک پشت میز(بالحن چندش آور) رو به ه الف :  

 

وا حالا چرا دعواش می کنی؟ 

 

حواترین (تریپ چپ بستن ) 

 

من غلط بکنم بار دیگه پامو تو اون مغازه بذارم !!! 

 

 

 

چند دقیقه بعد اونطرف میدون منتظر تاکسی : 

 

آقا چهارراه کالج ؟ 

 

راننده فعلا محترم : بله ! 

 

حواترین : آقا زیر پل دیگه ؟ 

 

راننده فعلا محترم : بله ! 

 

چند ثانیه بعد ... 

 

یه بحث درمورد نقد عکس بین حواترین و ه - الف خیلی هم جدی !!! 

 

نزدیک پل اون راننده تا چند لحظه قبل محترم در حالیکه نیشش بازه 

 

 تو آینه رو به حواترین : 

 

خانوم من از بالای پل می رم ها !!! 

 

حواترین ( تریپ چپ بستن خیلی خفن ) : منکه گفتم چهارراه کالج !!! 

 

راننده نا محترم (خنده موذیانه ای که دلم می خواد همون فرمون ماشینش 

 

 رو فرو کنم تو حلقش ) : سکوت !!! 

 

من غلط بکنم اصلا تو تاکسی با ه - الف حرف حتی جدی بزنم !!! 

 

 

 

 

 

مخلص کلام آقا من و دوستم باهم اگرجدی هم صحبت کنیم معنی بدی برای 

 

 آقایون داره که زود پررو می شن ؟؟؟ 

 

اینقدر دلم می خواد حمل اسلحه آزاد بود !!! 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 حواترین : 

۱ - سالها پیش تو همچین روزی یه اتفاق افتاد به خودم تبریک می گم 

۲ - فردا تولد مادرمه ...۵۶ ساله میشه ... اونم به خودم تبریک می گم 

۳ - چرا مردای ایرانی اینقدر ......؟؟؟؟؟؟؟اینو به خودم تسلیت می گم 

۴ - قرار پست قبل به قوت خودش باقیه اینو هم به خودم تبریک می گم

 

 

 

 

  

 

 

من ... حواتراز حوا 

 

دارم به سفره های رنگارنگمون فکر می کنم 

 

دارم به زورآزمایی سر مدال افتخار کدبانوترین زن فامیل فکر می کنم 

 

دارم به آدمای دور سفره که هفت روز هفته سفره شون رنگینه فکر می کنم 

 

دارم به لبخندهای تصنعی صاحبخانه موقع صرف غذا فکر می کنم ...  

 

ببخشید اگر کم بود !!! 

 

و من... 

 

دارم به اونایی فکر می کنم که تو خرج اولیه زندگی شون هم موندن !  

 

قراره تحقیق کنم برای افطاری تو یه مرکز بهزیستی ... تعدادشون کمه اگر 

 

 بشه خودمون بانی بشیم نازگل هم اوکی داد مثل همیشه ... 

 

هرکی هست دستش بالا 

 

شهرستانی ها هم اگر خواستند براشون راه حل دارم که بتونن باشن هرچند 

 

 خیلی خیلی اندک  

 

اگر نشد نازگل هست اون همیشه جایی رو برای پرواز داره  

 

راه دور نریم همون کفاره روزه های نگرفته کفایت می کنه ... 

 

پس تا بعد ... 

 

 

 

 

 

 

 

 حواترین : 

مرکزی که من در نظر دارم هماهنگ کنم اشرفی اصفهانی  باغ فیض روبه روی  

 امامزاده اس  که هم واحد دخترانه داره هم پسرانه تا قسمت چی باشه

 

 

 

 

 

 

 

 

من ... حواتر از حوا 

  

آقا مگه ماه رمضان نیست؟ 

 

آقا مگه روزه واجب نیست؟ 

 

آقا مگه روزه خواری یه جرم خیلی خیلی بد نیست؟ 

 

آقا مگه هرکی حتی اگر داره میمیره چیزی در ملا عام بخوره حکمش 

 

 اعدام در ملا همون عام نیست؟(اینو از خودم گفتما) 

 

آقا مگه ما به یه عالمه خوبی و نیکی و از این دری وری ها دعوت 

 

نشدیم ؟(میگم دری وری براش دلیل دارم) 

 

یه شرکتی هست... خصوصی هم نیست ... (هرکی خواست بیاد 

 

درگوشی بهش بگم برای اینم دلیل دارم) قبل ماه رمضون کار به کار  

 

پرسنل نداشتند همچین ماه رمضون که شروع شده  اگر کم بیاری 

 

و مجبور باشی یه دقیقه استراحت کنی میان کارت شناساییت رو میگیرند 

 

پدرت رو هم درمیارند حالا طرف روزه بوده کم آورده یه دقیقه نشسته  

 

به درک از قول علما ! 

 

شوخی نیست ۱۶ ساعت اونم گرمای تابستان فیل هم که باشی کم میاری

 

اما ... 

 

اما قبل از ماه رمضان وقت چایی خوردن و نمی دونم چرت بعد از نهارم 

 

 داشتند ... 

 

و به قول همسفر ...عاقلان دانند !!! 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

حواترین : 

۱ - اگر می گم نیکی و خوبی دری وری برای اینه که کمتر چیزی که نمود داشته باشه 

می بینم بله کم کم داره به دری وری تغییر نام میده !

 

۲ -  اگر اسم اون شرکت رو نمیارم برای اینه که نمی خوام کسی دلزده بشه از کار 

دولتی (هرچند آش دهان سوزی نیست)

 

۳  - پیشنهاد در مورد پست پایین لطفا !

 

 

  

 

 

من ... حواتراز حوا  

 

یه روز دعوت شدیم جایی ... منظور از جایی یه سازمان خیریه اس  

 

و جشنی که به مناسبت یکی از اعیاد مذهبی توسط این سازمان در یک 

 

مکان عمومی برپا شده بود...

 

فضا طوری بود که از بیرون میشد به راحتی فضای داخل رو دید  

 

نرده هایی داشت حدود یک متر و همین 

 

کنار نرده ها جوانک هایی بودند به ظاهر قلچماق که اینجااسمشون رو 

 

بادی گارد می ذاریم و وظیفه مراقبت از امنیت سالن رو داشتند از همون 

 

 اول جشن هی ما به یکی از اونا چپ چپ نگاه کردیم هی اون به ما چپ چپ 

 

 وقتی شربت پخش می کردند یه آقایی شربت برمیداشت می داد به بچه هایی 

 

 که بیرون سالن جشن روتماشا می کردند جوانک قلچماق هم هی میامد 

 

 ونمی ذاشت !!! 

 

تصور بفرمایید جشن خیریه اونم تو یه مکان عمومی و این رفتار !

 

خلاصه تا آخر مراسم این آقا که از مدعوین بود مدام شربت یا شیرینی 

 

برمی داشت و دوراز چشم جناب قلچماق به بچه ها می داد هر چه هم جوانک 

 

مانع می شد بازهم از غفلتش نهایت استفاده رو می برد 

 

می خوام بگم خیر بودن این نیست که وقتی پول بی شمار داری خودی نشون 

 

بدی و مثلا در راه خدا اما برای وجه خودت دست به جیب بشی 

 

می تونی مثل این آقا بدون ترس از اون جناب بادی گارد به بچه ها شربت  

 

تعارف کنی 

 

یه پست خوندم الان از بچه های بهزیستی ... این اومد تو ذهنم 

 

اگر کسی پایه کار خیر این چنینی هست ما هم هستیم که الان وقتشه   

 

کسی پیشنهادی داره بگه

 

 

 

 

 

 

 

 

 حواترین ها : 

۱ - به دلیل نابودی گوشی تلفن همراهم تا اطلاع ثانوی از پاسخگویی معذوریم 

۲ - بیاید یکی از قرار وبلاگی هامون تو این ماه یه کار خیر باشه

 

 

 

 

 

 

من ... حواتر از حوا